من نشکستم!!!!!
شیشه ای بود
صیقلی٬
دل بود...
بخدا مراقبش بودم
خیلی...
تو دستام بود
از جونم بیشتر مراقبش بودم
به همه چی حواسم بود
همه چی
حتی برگی که از درخت می افتاد
ولی....
مگه ی آدم چقدر توان داره؟
چقدر میتونه مواظب باشه؟
چقدر میتونه .....
سنگ بود...
خوردم زمین
ندیدم
بخدا حواسم بود
دستام داغون شد
خورده هاش رفت تو قلبم
مقصر منم؟
من مواظب نبودم؟
من ندیدم ؟
حالا میگی درستش کن!!!
چی رو باید درست کنم؟
بخدا حواسم بود
من.....
کاش یه جور دیگه برداشت میکردی...
عکسه چه واضحه رویا



یعنی تمام متنتو یه جا میگه
کاش جور دیگه ای برداشت میکرد
که دستت شکست اما کوزه ی قلبو سالم نگه داشتی
زیبامثل خودت
رووون مثل قلم همیشگی
رویایی مثل اسمـــــــــــــت
اوهووووم


مرسی فرینازی
سلام رویا جان
منم ببخش اگه این روزا کمتر بهت سر میزنم
یه کم گرفتار درسام هستم
شعرت هم خیلی زیبا بود مثل همیشه
هر جوری که بخوای نشه .....آخرش میشه
سلام
خواهش میکنم
منم خودم همچنان درگیر درس و امتحانم
ممنونم
آبجی!

زدی مال مردم شکوندی
دیگه دبه در نیار
خسارتش رو بده قال قضیه رو بکن
من؟
شما هم که مثل اون فکر میکنین
سلام رویایی خوبی؟



خواب ندارم اومدم ببینم تو آروم خوابیدی یا نه
حالا خوابی یا داری درسا رو میکنی تو مغزت؟
تا خود صبح بیدار بودم
با حضورتان سرفرازم کردید
ممنون