می خواهم راه بروم
و شن های داغ را با پوستم احساس کنم
می خواهم بدوم
و وزش نسیم مرطوب را در موهایم احساس کنم
می خواهم شنا کنم
و بگذارم موج ها مرا به ساحل برسانند
می خواهم آفتاب سرخ درخشان را تماشا کنم
و آنگاه می خواهم به تو بپیوندم
و همچنان که درخششی مانند شعاع آفتاب می سازیم
به ستاره ها کمک کنم
به آسمان برسند
می خواهم همه سرزمین های تاریک را
با آتش وجودمان گرم کنم
و خواب ابرهای رقصان را ببینم
و بار دیگر می خواهم
به تو بپیوندم
و همه سرزمین ها را
با غش غش خنده مان بیدار کنیم
می خواهم همچنان که یک صبح زیبای دیگر را با یکدیگر جشن میگیریم
به آفتاب کمک کنم
که بتابد.....
منم دلم میخاد حضور شما بیشتر اینجا احساس کنم
با این قلم زیبایتان
ممنونم
سعی خودمو می کنم
آنچنان محو خواندم بودم که سوخت ... غذایم ... گرسنه ام حالا ...
آپم ...
ای وای!!!!

شرمنده
همین ی قلمو کم داشتم
سر میزنم
عشق . هنوز هم زیباترین حس می دانمش !
اما تعریفی برایش ندارم
آپم ♥
چی بگم؟!
اینم حرفیست
سر میزنم
عاشق طراوتم
وبلاگتون خیلی طراوت داره .
یه چند دقیقه ای فقط بهش نگاه کردم .
موفق باشید
جدأ؟؟؟
ممنونم
امیدوارم همیشه بیاین
دیگه حنای چهارشنبه ها هم رنگی نداره
هی داداشی
.
.
.
چی بگم؟!!!!!
خیلی قشنگ بود رویایی





عزیز دلم تو نمی گی ما دلمون واست تنگ می شه؟
خب آخه من نفهمیدم بالاخره چی شد که تو دیگه نیومدی نت!؟
دیگه شارژنکردی نتتو رویا؟؟؟
ما که منتظرتیم عزیز دلم
ممنونم فرینازی


چرا!
منم خیلی دلتنگم
دلتنگ همه
...
زیاد مهم نیست
ولی میام
قول میدم
سلام
شعر بسیار زیبایی بود
آدمو میبره تو رویا
خیلی عالی بود
سلام
ممنونم
مرسی
رویااااااااااااااااااا من اومدم



سلام خوبی؟
می گم تو خرداد تولد نداری بیای دوباره پست بزنی واسش
رویاایی من نمی دونم تو ترم دویی ولی چرا نمیای نت!
من که ۶ ام هم نتم هم به کارام میرسم
سلام
خوش اومدی عزیزم
چرا تا دلت بخواد
فکر کنم فرق من و تو
تو کار کردنه فرینازی
مگه تو کار می کنی رویا؟
مگه ترم ۲ فیزیک نبودی؟
خب پس چی شد الان؟
ای
کم و بیش
چرا
من دانشجو ترم ۲ فیزیک پلاسما هستم
چی چی شد فرینازی؟