نفس می کشی
بی آنکه لحظه ای بیاندیشی که نفسی میرود تا تو نفس بکشی
میشود بهاری تا شروع تو باشد
میشود پاییز تا خش خش برگهایش نوای بودنت باشد
میشود زمستان تا شبهایش همدم بی کسی هایت
و همیشه سبز و پابر جا...
میشود تکیه گاهت...
و شاید تنهاترین تنها....
یا دست در دست هم یک دنیای سبز...
میشود سایه سارت....
همچون این دو عاشق
وشاید مجنون....
از تفکر هم مبرا نیست...
آنقدر جسور که میشود بزرگترین در دنیا
وباز ۱۵ اسفندی دیگر
که من و تو
یادمان باشد
روز نفس کشیدن زمین است
روز درخت!!!!!
سلام دوست عزیز.وبلاگت عالیه و باعث افتخاره منه که بهم سر بزنید
سلام
ممنونم
خواهش میکنم
حتما میام
سلام من با دیدن درخت لال میشوم .
الان هم لال میشوم و به این تصاویر نگاه میکنم . کاش درختی بودم در جنگلی انبوه و گاه حیوانی میامد و تن اش را به من میمالید و خود را میخاراند
سلام
این چه حرفیه استاد
درخت
معنای زندگیه
بودن و بودن و بودن....
سلام بانو..باز هم شاهکاری دیگر در دفتر زرینتان..خوشحالم که کسی هست که مطالبی بنویسد و دیگران روحی تازه کنند..ممنون
سلام

ممنونم
لطف دارین
سلام عزیزم خوبی چه عکسای قشنگی گذاشتی رویا دلم برات تنگ شده
سلام عزیز دلم

من خوبم
توخوبی؟؟؟
منم دلم برات تنگ شده خانومی
ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنه!
از بانو جز این هم انتظار نمی رفت
بانو! این یکی از بهترین آپهایت بود.
زیبایی کلامت در زیبایی تصویر معجونی ساخت که از نوشیدن اش لذتی دلچسب به این حقیر دست داد.
تبریک بخاطر حسن سلیقه، حسن کلام و حسن مسئولیت
ادای دینی بود به طبیعت در نهایت ظرافت
سپاس
ممنونم
خودم این پست رو خیلی دوست دارم
سپاس از نظر قشنگت
سلام
قبلا که بهت گفتم من کارام دلیل خاصی ندارن.اگه این آهنگو گوش میدم واسه اینه که قشنگه
سلام
بله
یادم رفته بود بی دلیلی خودش ی دلیله!!!
راستی وقتی تو میری تو وبم عکسام نشون داده میشن؟
آخه وقتی خودم میرم نشون داده نمیشن
همشون هستن
خب وبت با خودت مشکل داره
آنقدر این عکسها گویاست


که زبان و کلام را دیگر جای جولان نیست
یاد شعر درخت سیاوش کسرائی افتادم
تو قامت بلند تمنایی ای درخت
همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالایی ای درخت
دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار
زیبایی ای درخت
وقتی که بادها در برگ های در هم تو لانه می کنند
وقتی که بادها گیسوی سبز فام تو را شانه می کنند
غوغایی ای درخت
وقتی که چنگ وحشی باران گشوده است
در بزم سرد او
خنیاگر غمین خوش آوایی ای درخت
در زیر پای تو
اینجا شب است و شب زدگانی که چشمشان
صبحی ندیده است
تو روز را کجا خورشید را کجا
در دشت دیده غرق تماشایی ای درخت
چون هراز رشته تو با جان خاکیان
پیوند می کنی
پروا مکن ز رعد
پروا مکن ز برق که بر جایی ای درخت
سر برکش ای رمیده که همچون امید ما با مایی این یگانه و تنهایی ای درخت
و شاید
به همین علت که من نتونستم زیاد بنویسم
ممنونم از بابت شعر
میگم تمام عکسای گوگلو برداشتی واسه خودتا




رویایی نمی گی دلمون هوای دار ودرخت میکنه تو این برهوت؟!
ولی خیلیییییییییییییییییییییی خوووووب بود
دیگه دیگه




همچین برهوت هم نیستا
پاشو برو ی پارک
همین چندتا هم غنیمت
مرسی عزیزم
اسم یادم رفت انگاری
میگم تایید گذاشتنت مبارک
بله
ولی ما که ی فرینازی بیشتر نداریم
مرسی
سلام
خوبی
واااااااااااای چقدر درخت کاشتی وب
من سال گذشته یه درخت کاشته بودیم ولی امسال خشک شده بود!!!!!
سلام
خوبه؟؟؟؟

مرسی
آخی
فکر کنم عمرش همون ی سال بوده!!!