من و تو
بذر شقایق
به غم رفتن دوست
می روییم
بی صدا و پنهانی
در انتهای جاده ای روشن
دل من
با دل تو
گاه گاه همسفر است
شوق پرواز دارند
تا زمینی آبی
میبرند
شقایقی
درد تسکین دلی
تنها و بی فریاد
آرام آرام
می کنند نجوا
در دل صبح:
« تا شقایق هست
زندگی باید کرد»
تا شقایق هست
عاشقانه زندگی باید کرد
گمونم این عاشقانه از روز اول از قلم افتاده بود
البته و صد البته در ضمیر خود شقایق این نهفته هست
بانوی زیبا نویس درست میگم؟
بلـــــــــــــــه
درسته
دیگه دیگه...
همسفری با دل


نه یک دل که به بی راه ست مقصدش
دو دل
دو دل همراه
که تسکینش همان همراهی است
عاشقانه فریادی است
در ظاهری ارام از یاری
بسیار زیبا
همچون همیشه
....


ممنونم
سپاس
یه چیز بگم
چرا شقایقها تو علفزار بخصوص گندم زار زیباترند
من عشق میکنم با شقایهایی که در میان خوشه های سبز گندم برقص میان
ای وای!
چرا من یدفعه احساسی شدم
بفرمایید...
منم خیلی دوست دارم
مخصوصا شقایقی که به ناگاه کنار جاده روییده باشه
شقایق یعنی زندگی هست...
ما یه شقایق واقعی داریم که به همه ی فامیلمون زندگی دوباره بخشید!!!
انگار سهراب میدونسته باید این شقایق باشه تا بشه همنام دختر عموی من!
شاید آن روز که سهراب نوشت : تا شقایق هست زندگی باید کرد خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید اینجور نوشت هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی اجبارست
چه خوبی
من فوتبالو خیلی دوس دارم تو هم که نذاشتی بیام فوتبال بازی کنم
من مث تو جوابه نظرات وبمو نمیدم واسه همین باید وبم تایید نطرات داشته باشه تا طرف بدونه نظرشو خوندم.
اصلا چه گیری به تایید نظرات من دادی تو؟
نه بابا کجا خوش میگذره
حالا ببینا

دوست دارم
مگه تیم نداری تو ؟!
مشکلی داری؟!
چرا؟؟؟؟
مگه به زور میری؟؟؟؟
نه بابا کجا به زور میرم
پس چرا میگی خوش نمیگذره؟!
مشکوکیا!!!
تیم دارم.ولی میخواستم بازی تو رو ببینم ی چیزی یاد بگیرم

ببببببببببببببببببببله.
نه بابا

باید از منشیم وقت بگیری
مشکل داری؟؟؟
همین الآن پیغامتو دیدم.مررررررررررررسی منم خوبم.
معلومه

اونوقت منشیت کجاست؟
شمارشو بده باهاش صحبت کنم.
؟
چی معلومه
رفته سفر ٬نیستش
اومد میگم بهت زنگ بزنه
معلومه حالت خوبه
خدا رو شکر که دستت بهم نمیرسه.
شاید
۲ شنبه دانشگام شاید شانسی دستت بهم برسه.
پس خودت میدونی چی گفتی


بیکاری دیگه
که روز تعطیلت میری دانشگاه
چه خبره؟؟؟
راستی بابات خوب شد؟
شقایقها در راهند زمان آبستن بهار است و شقایقها دارند در دل زمین نطفه میبندند
افسوس که ما هر فصل را نادیده ، پشت سر میگذاریم!
سلام....
سلاااااااااااام بانو..

آپت قشنگ بود من خیلی از فضای وبت خوشم اومد..
شعرو دوست داشتم منو برد تو یه حال و هوای دیگه
خوش اومدی خانومی
مرسی عزیزم
نظر لطفته
هه هه هه.
تو که شماره ی منو نداری که بهش بدی بهم زنگ بزنه
بعدشم من ۴۰ تا خط دارم.

(اگه ۱ باره دیگه نظراتو بخونی خودت متوجه میشی)
.خیلی وقته
چی گفتم؟
۲شنبه که تعطیل نیستم
بله مرسی
تو از کجا میدونی من شمارتو ندارم؟؟؟ هان؟؟؟




خدا بده برکت
میخوای ۵تاخط اضافه کادوی تولدت بهت بدم
آخخخخ
راست میگی شنبه٬ ۲شنبه٬ ۳شنبه
آلزایمر گرفتم
جدی نگیر
خدارو شکر
شمارمو داری دیگه. اگه راس میگی ۱ کی شو بگو
همون ۱ کیشم اگه گفتی قبوله
۰۹۳۶..... دیگه بقیش بماند
اینجا جاش نیست
آفرین فهمیدی ایرانسلم۰۹۳۶ است.حالا اگه راست میگی ۲ رقم اولشو بگو.
اگه تونستی تا ۲ روز هر چی تو بگی قبوله
قابل توجه شما.ایرانسلم چند وقتی میشه خاموشه
بزن دست قشنگه رو


میگم می خوای تو معامله نکن
اصلا نمیگم
خوب این نشد٬ همراه اولت...
چی شد؟
میبینم که...بببببببببله
چی چی شد؟؟؟

من که چیزی نمیبینم
من حمید مصدق را با دومجموعه آشنا شدم



واین شعر را تا به حال نخواندم
واقعا لذت بردم
اگرچه باران برای او موهبت بود ولی باران وبلاگت مرا مجبور کرد
اینجا بنویسم
بخاطر این انتخاب زیبا احسنتی به لطافت باران در این دنیای سربی
یک دنیا سپاس
