چقدر ذوق می کنم
که به ناگاه
رو در رویم می ایستی
و از این برخورد
ناگهانی
لبخند می زنیم
و انگار
جاذبه زمین به رویم بی اثر می شود
وقتی از کنارم می گذری
زمان به راستی توقف می کند
وقتی زمزمه می کنی
آوازی را
نگاه تو
قطبیت مطلق احساسات یخ زده ام را
ذوب می کند
و باز نگاه تو
زنبق های زرد را
در دره ی همیشه تنهای افکارم
می رویاند
و باز نگاه تو
شکوفه های گیلاس را
درست در میان زمستان
به وجود سرمازده ام
تقدیم می کند
و باز من و زندگیم
مدیون زنبق های نگاهت
بالاترین قله ی عشق
براستی که نگاه توست
و براستی که همیشه قله نگاهت
بسوی من یخ زده و منجمد و مالامال از برف است
که به نگاهت سوگند
من سفیدبختی خود را
در سفیدی برف چشمانت
میبینم...
اشکال نداره عزیز


اگر نیاز می بینی بگو تا اون نظر رو حذف کنم
نه٬ نیازی نیست
خودم میدونم این حواس پرتی از کجا نشئت گرفته
ممنونم
خداییش بانو خوش سلیقست....



قالبتم زیباست...مثل آهنگت که آرامشو به من برمیگردونه
الانم ناآروم بود...آروم شدم و دارم میرم....
واقعا که لایق بانو بودنی
ممنونم عزیز
نه بابا سلیقه کجا بود
خوبه که الان آرومی
قالب نو مبارک
تو این امحتحانا خوب میرسی اپ میکنی
مرسی
این فیزیک زیادی به مغزم فشار میاره
مجبورم تایم استراحت یه کاری بکنم...
ای ای ای من که می دونم کیو میگی

















زهره





شوخی شوخی داره جدی میشه...